يكشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۲۲ ب.ظ
علی جان، علی رضای عزیزم سلام
وامروز دومین ماهگرد عروج ارکیت است . دلمان برایت تنگ است و دل فاطمه بیشتر ...
دوباره امروز برایم نوحه سه ساله خواند و رفت ،او مپرسد کجایی ؟ چرا نمی آیی؟ نمی دونم چی جوابش رو بدم . علی مهربونم کمکم کن برای دردانمون دعا کن ...
فاطمه جان چقدر خدا تو را دوست دارد که خود کفالتت را بدست گرفته ،
همش در فکر این بودم که او را برای تو چگونه بگویم و خدا عنایت کرد و قلم را بدستان علمدارانی داده که توصیف بابای خوب تو را راحتتر کرده و این بیرق هنوز به عنایت برایت بالا نگه داشته شده و اینها یعنی تو در این غم تنها نیستی...
فاطمه خوبم به امید آن روزی که خودت این بیرق را بدست بگیری و از خوبیهای پدری که بالای سرت سایه اش را احساس کردی برایمان بنویسی. انشالله