الحمدلله کما هو اهله
خداوندا شاکرم از آنچه برمن مرحمت نمودی و با زبان قاصرم نعماتت را یک به یک سپاس گویم که هر آنچه برمن رواداشتی از لطف و کرمت بود و هرآنچه از من گرفتی حکمت
یا ارحم الراحمین ! تو بر من رحمت واسعه رواداشتی ومن از تو درک حاجت که فقیر را چگونه باید؟
تو را شاکرم خدای مهربان تر از مهربانیی که من در زندگیم حس کردم ...که هر آنچه برمن اعطا کردی برای تمرین و گرفتی برای تمرینی دوباره تا در این آزمون و خطا تو را یابم و بدانم که هیچ نیستم و هیچ نمی دانم و باید تسلیم مطلق باشم.
تو خواستی که همه مهربانی و لطف را از خودت بگیرم به صراطی نو و تو خواستی بیدارم کنی تا بدانم باقی یعنی چه و فانی کجاست و تو اراده کردی بهتر ببینم و من غافل از خویشتن خویش.
امید سختیهایم و یاورم !ای انکه ارباب حسین از تو اینگونه می گوید"امید به تو بى نیازى از دل دادن با دیگرى است"، زندگیم از تو بود و رنگ و بوی تو را داشت که حاضر نشدی حتی رنگ عوض کند و برایم باقی شد: رنگ کرامتت.
حالا قشنگ تر به زبان می آورم "قل اللهم مالک الملک ..."پادشاها در حکومتت خیّرترینی و ناظرترین بر قلبها.دل غفلت زده ام را دیدی که چگونه خاک کج فهمی می خورد و آهنگ تمریناتم را تغییر دادی تا بلکه بفهمم و ببینم کجایم ؟ و این کوله بار رسالتم را چطور باید به سرانجام برسانم ،اما گمراه بیابانی را چگونه با عصای نابینایی انتظار پیدا کردن راه؟ بیدارم کردی ، بینایم کن!
« یا ایها العزیز ! مَسَّنا و اهلنا الضُر و جِئنا ببضاعه مُزجاه و اَوفِ لَنَا الکَیل و تَصَدَّق علینا ؛ ان الله یَجزِی المتصدقین .»
در آن لیله قدر که با این نوا به خواب درون رفته بودم چه مقدر برایم گشت که بیدار شود شاید ابن دل بیمار!
یا ایهاالعزیز ای قطب عالم امکان ! دوباره کیل مرا پرکن که دستم تهی است ، شکسته ام شکسته ترم نخواه که من رو آورده ام به شما ای عزیز جان.بگذار بگذرد شب ما یا ایها العزیز.بگیر دستان من و علی ام را ای عزیزجان.