سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۱۴ ق.ظ
نمی تونم برات عنوان بگذارم .خاطرات سال ۸۶و خوشحالی اون موقع برام زنده شده . یادمه اینبار هم توراه مشهد بودی و خوشحال از اینکه ماشین خریده ای و خیلی زود به زود می تونی به پابوس بری و بمانی...
این عکست رو خیلی دوست داشتی ومنهم...فکر نمی کردم الان باید استفاده می کردم تا یادت را برای فاطمه وبقیه گرامی بدارم.
همیشه بهت می گفتم وقتی پیر بشی این عکس بدردت نمی خوره این عکس جوونیاته . ولی تو می گفتی بالاخره یه روز بدردمون می خوره نمی فهمیدم از کی حرف می زنی ...به این زودی مورد پسند واقع میشی ...
انشاالله الان هم زودبه زود به پابوس امام رئوف بری سفارش مارو هم بکن.توهم منتظر بمون...