عیار آدمی در مواجهه با بلا محک میخورد و سالها ممارست و تدبیر و تعلم همه برای آنست که نشان دهی در گودال بلا چطور میتوانی خود را بالا بکشی؟! امان امان از بلایی که "ب" بندگی را از تو بگیرد.
بلاست که تو را می زاید تا تو از پوست خود بیرون شوی ، از غریزه ها و عادتها و راهی را پیش گیری که او تطهیر ساخته به این واسطه.این قدرت لایزال اوست که دقیقا از همان نقطه که آرامش می یابی،نا آرامت می کند و با همان که دلت به دلبستگی اش شاد است دلت را می سوزاند . این سنت اوست که تو بر هر چه دل ببندی با همان دلت را خون خواهد کرد و هیچ راهی نداری غیر از خودش...
لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا ...
ودر پس تمام وقایع که پیرامون ماست زمان و مکانی است که خالی از لطف نگاه ربوبیتی نیست و در آن رموزی نهفته که خبر در پس پرده ای دارد که غیر نداند، چه زمانها که به هم وصل نمی شود از سر بیهودگی و حوادث رخ نمی دهد برای ما، تا حداقل مایه تذکری باشیم برای خود و هر که مارا می نگرد و عبرتی و اشارتی به خدایی تو...
واین اتفاقی نیست که زمانهایت را بهم برسانی تا بلایی را که می خواهی نصیبمان کنی، عروج علی مهربان ما بیایید و در روز بلای عالمیان نهاده شود، حتی اگر به شمسی ام باشد، ۲۱ مهر روز مصیبت اعظم توست ای ارباب!این شمسی بودن از عظمت محرم تو کم نمی کند آقا ،به ما فرصت می دهد. نه ؟
ارباب خوبیها چه ماهرانه گم کردی مصیبتم را تا دنبال کنم صدای بانویی را که داغ پسرهای خودش را زیر چادر پنهان کرده و دوان دوان، از نفس افتاده، پشت سر مولایش بریده بریده بگوید: آرام تر برو آرامتر پسر زهرا (س) !
و دوباره بیاید و تکرار کند: میشود برگردی تا زیر گلویت را ببوسم و با عنایت امام، قلب در سینه اش آرام بگیرد تا تو بروی... و صورتش پر از خون شود و قلبش از حرکت بایستد برای تو.و در آن لحظه که حتی دستان اباالفضل هم دگر پشت سرش نبود باقدرت الهی جان بگیردو با تمام وجودش قد علم کند و خاموش کند آتش سه ساله را و تمام قدرتش در مقابل تمام کفر بایستد و بگوید: "ما رایت الا جمیلا"
غروب ۲۱ مهر را باید پای حرف مادر بود... بنفسی انت یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
ای تنها تسلی بخش! تسلی دادن مصیبت یکساله یمان شکرانه اش واجبه که از توان ما خارج است به کرم خودت ناچیزها را قبول بفرما.
و با این درد یکساله ، که انتظارمان می رفت خاک سرمابخشش باشد و نمی دانیم چه شده که کار خاک هم چون به مثال بنزین در آمده و زمان شعله اش را بالا می کشد،
بازهم سفره ئ نداری ام را به سویت پهن می کنم ای مهربان معبود! که آب و آتش به دست توست ، اگر این بلا حجابهای میان من و تو را درهم می پیچد ، چه بهتر از تیر بلای تو؟!
و اما ای محبوب ! وقتی کار به تمنا می رسد، باز هم متوسل می شوم به کلام امام سجاد علیه السلام که :
اللهم أَسْأَلُکَ الْعَافِیَةَ وَ الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِیَةِ فَإِنَّ الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِیَةِ خَیْرٌ مِنَ الصَّبْرِ عَلَى الْبَلَاء
«و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد افائن مت فهم الخالدون» (انبیاء 34)...
هیچ کس در نشئه طبیعت، آرام نیست و نمی آرمد زیرا دنیا آرامگاه نیست؛ چنانکه برزخ و قبر نیز آرامگاه نیست.
این که در چهره ی سنگ قبر نوشته می شود: «آرامگاه» بر اساس نسبت برزخ به دنیاست و گرنه قبر یا برزخ نیز نسبت به قیامت، آرامگاه نیست، اگر چه برزخیان تلاش اهل طبیعت و دنیا را پشت سر گذاشته اند؛ ولی در جوش و خروشند تا به «دار القرار» امن و مطلق که بهشت است برسند. (آیت الله جوادی آملی)